
تازیگا هر کی میگه دوستت دارم خندم میگیره
بی اراده میگم: تو دیگه چی میخوای

قلبم را عصب کشی کردم
دیگر نه از سردی نگاهی میلرزد
و نه از گرمی آغوشی میتپد

برای کسی که رفتنی است راه باز کنید
ایستادن و منتظر ماندن ابلهانه ترین کار دل است

وقتی " زیادی " به کسی بگی دوست دارم
خیال میکنه احساستو به حراج گذاشتی
تو حراجی هم چیز خوبی گیر آدم نمیاد
پس یکم جلو اون زبونتو بگیر

آدم ها تنها که نباشند میروند...
تنها که میشوند بر میگردند...
وقتی که برگشتند...
تنها لایق یک جمله اند : "هرررررری"

می روم و پشت سرم آب نمیریزند....
وقتی هوای رفتن دارم
دریاهم به پایم بریزند بر نمیگردم
" هی تو نگو برگرد
هی نگو بخدا اگه برگردی
دنیا رو به پات میریزم
آقا من برنمیگردم آب نریز"

گریه آدم را آرام میکند ....
خندیدن خوب است...
قهقهه عالی است
اما لعنت به بغض.....
به سیم آخر
ساز میزنم امشب
به کوری چشم دنیا
که ساز مخالف میزند با من

در دسترس بودنت برایم بی ارزش است
اکنون که نه مشترکی نه مورد نظر

نمیدونم چه رمزیه لامصب
بعضیا میگن" عزیزم "
انگار فحش دادن
ولی بعضیام هستن
به آدم میگن" دیوونه"
انگار دنیا رو به آدم دادن

حواست به من باشه
تو هم جزء همون کبریت سوخته هایی

دلم میخواهد بخوابم
مثل ماهی تنگ که چند روزیست
روی آب خوابیده است

مهم نیست که از بیرون چطور به نظر میام
کسایی که درونم رو میبینند
برام کافی اند....
برای اونهایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم
همون بیرون بمونند براشون کافیه
باشد رفیق همیشه و هنوز
ملالی نیست
من هستم
برای تمام دلتنگی هایت
تنها کافیست صدایم کنی

بعضی وقتها چیزی مینویسی
فقط برای یک نفر اما...
دلت میگیرد
وقتی یادت می افتد که هر
کسی ممکن است بخواند
جز آن یک نفر

من خیلی با احساسم ولی یادت نره
تنفرم یه حسه

سوال این است:
زندگی کردن برای یک دلیل یا دلیلی برای زندگی کردن
تاريخچهار شنبه 23 اسفند 1398برچسب: , نويسنده S.rv2
|
COMMENT
|